از بین راههای خداشناسی، عارفان، راه انفسی را برتر از راه آفاقی میدانند خودشناسی امکان رسوخ بی واسطة بشر به تجلی الهی و درک آن را برای او میسر میسازد بعلاوه میتوان با آینه قرار دادن صفات انسانی برای صفات الهی، شناختی نزدیکتر از اسماء الهی بدست آورد. عارفان مسلمان براساس الهامی که از آیات و احادیث بویژه حدیث« من عرف نفسه (فقد) عرف ربه» گرفتهاند. به تبیین انواع راههای ارتباط بین خودشناسی و خداشناسی پرداختهاند. ابن عربی عارف برجسته قرن هفتم حدود ده تقریر را که از تقریر امتناع معرفتی آغاز و به تقریر عینیت معرفتی میانجامد برای این حدیث و ارتباط مزبور بیان نموده که مقالة حاضر عهده دار تبیین مبانی معرفتی بینش وی و نیز شرح و بررسی تقریرهای مزبور میباشد.
معرفت نفس همواره یکی از مهمترین مباحث و مسائل هر نظام عرفانی تلقی میشده و در غالب مسالک عرفانی، معرفت حق و معرفت نفسقرین و همدوش دانسته شده تا آنجا که عارف را هم میتوان خود آگاه و هم میتوان خدا آگاه ترجمه نمود عارفان وصول به خداشناسی بدون گذر از خودشناسی را ناممکن تلقی کردهاند.
توکه در کار خود زبون باشی عارف کردگار چون باشی؟
در متون مقدس نیز همواره «معرفت انفسی» در کنار «معرف آفاقی» راهی مطمئن و ثمر بخش بلکه نزدیکتر و دقیقتر برای خداشناسی دانسته شده است.
در قرآن کریم که الهام بخش عارفان مسلمان است آیاتی همچون سنریهم آیاتنا فی الآ فاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق (فصلت/53) نیز یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم... (مائده/ 105) همچنین وفی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلاتبصرون (ذاریات/ 20) به آنچه گفته شد دلالت دارد همچنانکه در سنت نبوی که دیگر منبع معرفتی نقلی برای عارفان مسلمان بوده است حدیث مشهور «من عرف نفسه (فقد) عرف ربه» و «و اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه» به چشم میخورد که همواره مطمح نظر عارفان، حکیمان، مفسّران متکلمان و دیگر دانشمندان بوده است و بر آن شرحهای فراوان نگاشتهاند.
ابن عربی (م638 هـ) از مشهورترین عارفان مسلمان که مؤسس مکتب غالب و مقبول درعرفان نظری در بین عارفان پس از خود بوده نیز به ارتباط دو معرفت، و نحوة دلالت حدیث و استفاده از آن در مباحث معرفتی اهتمامی ویژه داشته تا بدانجا که بیشترین رقم استفاده و استشهاد در فتوحات .
مکیة وی مربوط به همین حدیث شریف است ابن عربی بر خلاف مشی محدثان و علمای رجال به وجه سندی حدیث نپرداخته و صدور آن را از منبع معصوم مسلم میداند. او اساساً چندان نگران وجهة سندی احادیث مورد استفاده خود نیست، گاه به احادیث معتبر موجود در صحاح و دیگر مدارک روایی استناد میکند و گاه به احادیثی که بحسب ظاهر سند قابل اعتمادی ندارد. او مدرک خویش را الهام و فهم مستند به ذوق و کشف میداند از دیدگاه او کشف و شهود برای صرف (گرداندن معنای) حدیث از مدلول ظاهری آن، قرینه میباشد تا بدانجا که شهود عینی را بمانند حکم عقلی قطعی به منزلة علامتی محکم میداند که توانایی تاویل به مجاز یا خلاف ظاهر بردن احادیث صحیح (به لحاظ سند) یا حکم به صحت احادیث مشکوک و ضعیف (به لحاظ سند) را دارد
بهر حال وجهة همت اصلی او درایه (درک) حدیث و وجه دلالتی آن بوده که مباحثی گسترده و عمیق را در مورد آن پیش کشیده که در ضمن مبیّن نظرگاه مکتب وی در باب نحوة ارتباط معرفت نفس با معرف ربّ نیز میباشد برای پرداختن به نحوة رویکرد او بخش مقدماتی را به مبادی معرفت شناختی او اختصاص دادهایم و در بخش دوم به تجزیه و تحلیل ابن عربی از ربط خود آگاهی و خدا آگاهی در پرتو تفسیر و شرح حدیث مزبور اختصاص یافته که خود دو فصل عمده دارد:
تجزیه و تحلیل معنایی و عرفانی حدیث که خود مشتمل بر دو مبحث است:
الف- توضیح قواعد عرفانی مرتبط با بحث.
ب- تقریرهای گوناگون ابن عربی ازحدیث که مهمترین بحث این مقال و شامل 10 تقریر مختلف برگرفته از آثار گوناگون ابن عربی است.
1- تشریح نکات لفظی و دلالی حدیث
2- در بخش سوم نیز جنبة عملی این ارتباط (حیطة عرفان عملی) از دیدگاه ابن عربی مطرح شده است.
بخش یکم: مباحث مقدماتی معرفت شناختی:
1- امتناع معرفت ذات: ابن عربی سنگ بنای هر گونه بحث در باب حق متعال را امتناع و ناممکن بودن فهم عقلی و شهود قلبی ذات حق میداند و میگوید این نکته هم در قالب نهی شرعی از نقل به ما رسیده است که: لا تفکروا فی ذات الله و هم از طریق عقل زیرا عقلاً فهم و شناخت، مبتنی بر وجود ارتباط و مناسبتی بین مدرِک و مدرَک است حال آنکه غنی محض یعنی ذات هیچ ربط و مناسبتی با ماسوی ندارد. آنچه با ما سوی مربوط است ذات از حیث اتصاف به اسما و صفات است (نه ذات بما هی ذات) و در واقع جهان بازتاب اسما و صفات اوست نه ذات او. بعلاوه در مقام ذات تعینی نیست حال آنکه اولاً عارف، خود یک تعین است و ثانیاً معلوم بودن نیز تعینی دیگر است. خواهیم دید این ویژگی از جمله مشترکات بحث معرفت نفس و خداشناسی است.
2-مراتب عالمان در علم الهی:ابن عربی میگوید: مردمان، در محدودة مجاز خداشناسی یعنی علم به اسماء – صفات و افعال خداوند:
- یا همچون محدثان و عموم خلق، علم خویش را از نقل و خبر اخذ میکنند به عنوان مثال قدرت مطلق او یا علم واسع او را از راه آیات قرآنی یا احادیث درمییابند.
- یا همچون حکیمان و فلاسفه و متکلمان از راه نشانههای آفاقی یعنی جهان بیرون از خویش و یا نشانههای انفسی یعنی جهان درون، خدا را میشناسند مثلاً از حدوث جهان یا از امکان آن به قدم خداوند و ضرورت او یا از راه نظم عالم به علم حق استدلال میکنند یا از راه تدبر در صفات و ویژگیهای نفس به اوصاف خالق او پی میبرند.
- یا همچون عارفان و اولیا از راه تقوای الهی خداوند را میشناسند این راه مختص کسانی است که صلاحیت کشف و وجدان حقیقت را از راه پیرایش نفس کسب کردهاند
مکاشفه مایة شناخت صفات حق در اشیا پس از رفع حکم اشیا و کنار زدن پردة هویت پنداری آنهاست بدانسان که جان عارف در معرض پروتو و اشراق حق از ورای اشیا قرار میگیرد. این راه عالیترین مراتب درک را به فرد عالم اعطا میکند.
3- اقسام راههای معرفت ربّ (خداشناسی):
راههای خداشناسی تقسیماتی را بدین تقریر در بر میگیرد:
3- الف
در این تقسیم بندی اگر راههای گوناگون خدایابی و خداشناسی را از حیث رونده ( انسان شناسنده)- هدف (خداوند و مورد شناسایی) و راه (شیوة شناخت) لحاظ کنیم، در یک قسم سه امر مزبور از یکدیگر جدایند در قسم دوم رونده و راه یکی است و هدف جدا و در قسم سوم راه و هدف یکی است و رونده جدا و نهایتاً در قسم چهارم و اخیر هر سه امر یکی خواهد بود.
قسم نخست همان معرفت آفاقی است که خود شناسا از راه تدبر و تامل در عالم کبیر و نشانههای خارج از خویش به صفات و افعال دلالت میشود. قسم دوم معرفت انفسی است که در آن از راه عالم صغیر که نمونهای از کلیت جهان و مظهری از همة کمالات الهی بشمار میرود یعنی از راه صورت انسانی که به سان کمالات الهی (صورت رحمانی) خلق شده به مُظهر پی برده میشود، ابن عربی این نحو دلالت را «ادلّ دلیل» از بین دلایل دانسته و به شیوة نقلی نیز رجحان این راه بر راه پیشین اثبات میکند.
قسم سوم معرفت صدیقین است که در آن بین راه و هدف تمایزی نهاده نمیشود و به تعبیر صدرالمتالهین نوعی دلالت ذات بر ذات است.
در حیطة علم حصولی نخستین بار ابن سینا امکان چنین طریقهای را مطرح کرد و خود نیز برهانی را به عنوان مصداقی از راه صدیقان مطرح نمود
چنانکه خواهیم دید ابن عربی طی این طریق را از راه نظری و علم حصولی ناممکن میداند. او در فتوحات میگوید: اینکه برخی متفکران گفتهاند که معرفت خدا متقدم بر معرفت نفس و به منزلة ریشة آن است (روش صدیقین) در مورد شناخت و علم موجود در مخلوقات صحیح نیست بلکه فقط در علم حق صحیح است.
مقصود او اینست که در علم مخلوق، هر چند از جنبة وجودی (در عالم ثبوت) علم حق مقدم بر علم مخلوق است بلکه علم مخلوق پرتوی از علم حق است، اما در عالم مفاهیم و دانستهها (عالم اثبات) علم به حق نشانهای لازم دارد که این نشانه یا در آفاق است یا در انفس و واضح است که علم به علامت مقدم بر علم به «ذی علامة» است.
ابن عربی بر حسب تقریرهای گوناگونی که از ربط معرفت نفس به معرفت رب میکند طریق معرفت نفس را غالباً از سنخ دوم (اتحاد راه و رونده) بر شمرده اما گاه نیز بر حسب تقریری خاص از سنخ چهارمیداند.
قسم چهارم (اتحاد سه امر) را تنها در مشی عرفا میتوان جست که ضمن تقریر عینیت از ربط بین دو معرفت و بیان مقام فنا توضیح داده خواهد شد.
3 -ب
در این تقسیم بندی ابن عربی انواع معرفت نشانهای (از راه آفاق یا انفس) را بدینسان مطرح میکند که: در عالم عرفان دو نظر گاه موجود است (که هریک ناظر به مقامی است)؛
یکم: تقدم نظر به خویش بر نظر به حق: عارف در این مقام ابتدا خود (یا جهان) را میشناسد و سپس خداوند را و بدینسان توصیف میشود: ما رایت شیئاً الا رایت الله بعده (هر چه را که دیدم پس از آن خداوند را شهود کردم)
دوم: تقدم نظر به حق بر نظر به خویش : عارف در این مقام پیش از هر چیز خداوند و وجود
مطلق را نظاره میکند و زبان حال او مارأیت شیئاً الا و رایت الله قبله است.
از دید ابن عربی نظرگاه دوم کاملتر است هر چند عارف میبایست در ابتدای راه دیدگاه اول را نیز تجزبه کند
3-ج
در تقسیم بندی دیگر در فصوص چنین مطرح میشود که وصول به معرفت رب از راه معرفت نفس به دو روش میسر است: اول معرفت به اوست از آن حیث که تو هستی (من حیث انت) دوم معرفت به اوست از آن حیث که اوست (من حیث هو)
نوع اول روش استدلال است که شخص به خدا از طریق مخلوق (نفس خویش) دلالت میشود یعنی فرد ابتدا به ویژگیهای سرشتی و خلقی خویش معرفت مییابد آنگاه به شناخت حق از طریق نفی نواقص از او یا استناد کمالات به او، دست مییابد.
فیلسوفان و متلکمان نمایندگان این شیوه از خود آگاهی و خداشناسیاند که از دید ابن عربی سطح نازلی از معرفت را در بر دارد.
نوع دوم نیز شناخت حق از طریق نفس را در بر دارد اما در اینجا تاکید بر تو (نفس) نیست بلکه بر او (حق) است این روش عبارت است از شناخت از راه تجلی مستقیم ذاتی حق بر نفس. این روش خود مراحلی دارد که در فصلهای آینده بدان خواهیم پرداخت
متن کامل این مقاله که در یازده صفحه تنظیم شده است را می توانید از اینجا خریداری کنید!
برچسب ها : عرفان , معرفت , عرفان و شهود , عارف , شعر , عرفان نزد شاعران , عرفان در نظر شاعران ,